پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم:
اَدِّبُوا اَوْلادَکُمْ فى بُطونِ اُمَّهاتِهِمْ. قیلَ: وَکَیْفَ ذلِکَ یا رَسُولَ اللّهِ؟ فَقالَ: بِاِطْعامِهِمُ الْحَلالَ؛
فرزندانتان را در رحم مادرانشان تربیت کنید. سئوال شد: این چطور ممکن است، اى رسول خدا؟ فرمودند: با خوراندن غذاى حلال (به مادرانشان).
جُنگ مهدوى، ص .132
امام رضا علیه السلام:
لا تَقْرَبِ النِّساءَ فی اَوَّلِ اللَّیْلِ لا شِتاءً وَ لا صَیْفا وَ ذلِکَ اَنَّ الْمَعِدَةَ وَ الْعُروقَ تَـکونُ مُمْتَلِئَةً وَ هُوَ غَیْرُ مَحْمودٍ ، یُتَخَوَّفُ مِنْهُ الْقولَنْجُ وَ الفالِجُ ، وَ الْلَّقْوَةُ وَ النِّقرِسُ ، وَ الْحَصاةُ وَ التَّقْطیرُ ، وَ الْفَتْقُ وَ ضَعْفُ الْبَصَرِ وَ الدِّماغِ. فَاِذا اُریدَ ذلِکَ فَلْیَکُنْ فى آخِرِ اللَّیْلِ؛ فَاِنَّهُ اَصَحُّ لِلْبَدَنِ ، وَ اَرْجى لِلْوَلَدِ ، وَ اَذْکى لِلْعَقْلِ فِى الْوَلَدِ الَّذى یُقْضى بَیْنَهُما؛
آغاز شب ، چه در زمستان و چه در تابستان ، با زنان آمیزش مکن ، این بدان جهت است که معده و رگها پُرند و این وضعیت مناسبى [براى آمیزش] نیست و بیم قولنج و فلج و لقوه چانه و نِقرس و سنگ [کلیه [و تقطیر (چکایش) بول وفتق و ضعف در بینایى و ذهن مىرود . پس اگر قصد آمیزش دارد ، باید در پایان شب انجام دهد، که براى بدن ، صحتافزاتر و براى فرزنددار شدن امیدبخشتر و براى باهوش شدن فرزندى که در این میان پدید مىآید ، بهتر است .
طب الامام الرضا علیه السلام، ص 64
امام على علیه السلام :
لا أدَبَ مَعَ غَضَبٍ
با خشم، تربیت [ممکن [نیست
غرر الحکم ، ح 10529
امام صادق علیه السلام :
بَادِرُوا اَحدَاثَکُم بِالحَدِیثِ قَبلَ اَن تَسبِقَکُم اِلَیهِم المُرجِئَة
فرزندانتان را با کلام [ما] آشنا کنید پیش از آن که مرجئه (و دیگر فرقه هاى منحرف عقیدتى) بر شما سبقت بگیرند [ و آنان را منحرف سازند].
فروع کافى، ج2، ص94.
پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم:
حَقُّ الْوَلَدِ عَلى والِدِهِ... اَنْ یَسْتَفْرِهَ اُمَّهُ
حق فرزند بر پدر این است که مادر او را گرامى بدارد.
کافى ، ج 6، ص 48، ح 6
پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم:
کانَ النَّبىُّ صلی الله علیه و آله و سلماِذا اَصْبَحَ مَسَحَ عَلى رُؤُوسِ وُلْدِهِ وَ وُلْدِ وُلْدِهِ
پیامبر صلی الله علیه و آله و سلمهر روز صبح بر سر فرزندان و نوههایشان دست [نوازش] مىکشیدند.
بحارالأنوار، ج 104، ص 99، ح 75
پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم:
اَ لْوَلَدُ سَیِّدٌ سَبْعَ سِنینَ، وَ عَبْدٌ سَبْعَ سِنینَ، وَ وَزیرٌ سَبْعَ سِنینَ
فرزند هفت سال سروَر، هفت فرمانبردار، و هفت سال وزیر است .
مکارم الاخلاق، ص 222
پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم:
اَحِبُّوا الصِّبْیانَ وَ ارْحَمُوهُمْ ، وَ اِذا وَ عَدتُموهُمْ شَیْئا فَفُوا لَهُمْ ، فَاِنَّهُمْ لا یَدْرونَ اِلاّ اَ نَّـکُمْ تَرْزُقونَهُمْ
کودکان را دوست بدارید و با آنان مهربان باشید و هرگاه به آنان وعده دادید ، به آن وفا کنید ، زیرا آنان ، روزى دهنده خود را کسى غیر از شما نمىدانند .
کافى ، ج 6، ص 49، ح 3.
امام باقر علیه السلام:
اِنّا نَاْمُرُ صِبْیانَنا بِالصَّلاةِ اِذا کانوا بَنى خَمْسِ سِنینَ ، فَمُروا صِبْیانَـکُمْ بِالصَّلاةِ اِذا کانوا بَنى سَبْعِ سِنینَ، وَ نَحْـنُ نَأمُرُ صِبْیانَنـا بِالصَّـوْمِ اِذا کانوا بَنى سَبْعِ سِنینَ بِما اَطاقوا مِن صیامِ الْیَومِ اِن کانَ اِلى نِصْفِ النَّهارِ اَوْ اَکْثَرَ مِنْ ذلِکَ اَوْ اَقَلَّ، فَاِذا غَلَبَهُمُ الْعَطَشُ وَ الْغَرَثُ اَفْطَروا، حَتّى یَتَعَوَّدُوا الصَّومَ وَ یُطیقوهُ، فَمُروا صِبیانَـکُم اِذا کانوا بَنى تِسْعِ سِنینَ بِالصَّومِ مَا اسْتَطاعوا مِن صیامِ الْیَوْمِ، فَاِذا غَلَبَهُمُ الْعَـطَشُ اَفْطَروا
ما کودکان خود را وقتى پنج سالهاند ، به نماز امر مىکنیم ؛ ولى شما کودکانتان را وقتى هفت ساله شدند ، به نماز امر کنید . ما کودکان خود را وقتى هفت سالهاند ، به روزه وامىداریم ، به اندازهاى که توان دارند ، چه نصف روز باشد یا بیشتر یا کمتر . وقتى تشنگى و گرسنگى بر آنان چیره شد ، افطار مىکنند تا اینکه به روزه ، عادت کنند و توان آن را بیابند ، ولى شما کودکانتان را وقتى نُه ساله شدند ، به اندازهاى که توان دارند ، به روزه وا دارید و وقتى تشنگى بر آنان چیره شد ، افطار کنند .
کافى ، ج 3، ص 409، ح 1
امام على علیه السلام:
اَلاِْفْراطُ فِى الْمَلامَةِ یَشُبُّ نیرانَ اللَّجاجِ
زیادهروى در سرزنش کردن ، آتش لجاجت را شعلهور مىسازد .
تحف العقول ، ص 84
پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم:
اِذا بَلَغَ اَوْلادُکُمْ سَبْعَ سِنینَ فَفَرِّقوا بَیْنَ فُرُشِهِمْ
هرگاه کودکانتان به هفتسالگى رسیدند، رختخوابهایشان را جدا کنید.
مستدرک على الصحیحین ، ج 1، ص 317، ح 721
در هفت سال اول زندگی، بچه باید آقایی کند، یعنی هر کار خواست برایش انجام بدهد (صبرکن نوبت تو هم میشود.) بعضیها از بچههای کوچک انتظارات بزرگ دارند در حالیکه اساساً در این دوران هنوز چیزهایی مثل حس نظم و فرمانبرداری در وجودش شکل نگرفته. بیجهت نگفتهاند که چون سر و کار تو با کودک افتاد، پس زبان کودکی باید گشاد. تربیت جایش در هفت سال دوم است.
هفت سال دوم:
هفت سال دوم جای تو و او عوض میشود و حالا هر کاری تو بگویی برایت میکند. هفت سال دوم زمان تربیت و آموزش فرزند است که باید خیلی روی او سرمایهگذاری زیادی کنی. هم وقت بگذاری هم جدیت کنی. مبادا آن را ساده بگیری. در آینده هر چه بشود، حاصل بذری است که در این هفت سال کاشتهای.
هفت سال سوم:
هفت سال سوم هم میشود دستیارت. آن آموزش و تربیت هفت سال قبل فرزندت در این مدت کامل میشود. در واقع این مرحله، مرحله کار آموزشی در زندگی است پس باید به نقش خودت و او توجه کنید . حالا او وارد اجتماع می شود و شما می توانید از دیدن او لذت ببرید و به او افتخار کنید
عبد اللَّه بن فضاله از امام صادق و امام باقر علیهما السّلام روایت کرده و گوید: از آن حضرت شنیدم که میفرمود: وقتى پسر بچّه به سنّ سه سالگى رسید به او مىگویند: بگو: «لا إله إلّا اللَّه»- تا هفت مرتبه- بعد او را به حال خود مىگذارند تا سه سال و هفت ماه و بیست روز از سنّ او بگذرد، آنگاه به او مىگویند: بگو «محمّد رسول اللَّه» تا هفت بار، و بعد دیگر کارى به او ندارد تا چهار سالش تمام شود آنگاه به او مىگویند: هفت بار بگو: «صلّى اللَّه على محمّد و آله» و بعد او را به حال خود مىگذارند تا پنج سالش تمام شود، آنگاه از او مىپرسند: دست راست و دست چپ کدام است؟ وقتى آنها را شناخت روى او را متوجّه قبله مىسازند و به او مىگویند سجده کن، و رهایش مىکنند تا هفت سالش تمام شود، وقتى هفت ساله شد، به او مىگویند: صورت و دستهایت را بشوى، و وقتى دست و روى خود را شست به او
من لا یحضره الفقیه / ترجمه غفارى، على اکبر ومحمد جواد و بلاغى، صدر، ج1، ص: 428
مىگویند: نماز بخوان، و بعد او را رها مىکنند تا نه سالش تمام شود و چون به سن کامل نه سالگى رسید آداب و ترتیب وضوى کامل و صحیح را به او مىآموزند و از او مىخواهند، و در صورت سر پیچى او را میزنند، و نیز او را دستور مىدهند که نماز بخواند در صورتى که سر پیچى کرد او را تنبیه بدنى مىکنند، و چون وضو و نماز را آموخت خداوند عزّ و جلّ او و پدر و مادرش را مورد بخشش و عفو از گناهان قرار میدهد إن شاء اللَّه.
نوجوانی اغلب به دوره ای بین کودکی و بزرگسالی اطلاق می شود . این واژه ، برچسب مناسبی جهت دوره ای از زندگی فرد ( تقریباً سنین ۱۲ ? ۲۰ سالگی ) است و چنین استعمالی ، هیچ گونه قید و تعریفی درباره ی خصوصیات رشد نوجوان ها یا علل اختصاصی نوجوانی ندارد.
هر دوره ای از زندگی را می توان بر مبنای پاره ای از مسائل رشدی ، نظیر : مسائل بیولوژیکی ، روانی و اجتماعی دسته بندی کرد. از جمله آنها که به طور مشخص ، ولی نه الزاماً در طی دهه دوم زندگی ، اتفاق می افتد ارتباط با جنس مخالف ، آگاهی های شغلی ، رشد ارزشها و خود محوری های مسئولانه و باز شدن گره های عاطفی با والدین است.
دوره نوجوانی را باید یک مرحله بسیار مهم از زندگی تلقی کرد. دوره ای که با ویژگی هایش از سایر دوران زندگی متمایز می شود. این ویژگی ها عبارت اند از :
۱ ? نوجوانی ، یک دوره مهم به شمار می رود.
گرچه همه ی دوران عمر مهم است ولی این دوره مهمتر از سایرین می باشد . زیرا تأثیرات ناگهانی بر رفتار و دیدگاه فرد دارد. با در نظر گرفتن این که سایر دوره های زندگی ، به دلیل تأثیرات درازمدت آن ، پرمعنی و قابل توجه هستند ، لیکن دوره ی نوجوانی ، یکی از دوره هایی است که از هر دو جنبه ی تأثیرات ناگهانی و درازمدت برخوردار و قابل توجه است. برخی از ادوار زندگی به دلیل تأثیرات فیزیکی و بدنی ، با اهمیت و برخی دیگر از لحاظ تأثیرات روانی قابل اعتنا هستند، لیکن نوجوانی از هر دو جهت مهم است.
۲ ? نوجوانی ، یک دوره ی انتقال ( برزخی ) است.
انتقال به معنی یک وقفه یا تغییر از آنچه که قبلاً انجام شده نیست، بلکه بیشتر عبور از مرحله ای از رشد به مرحله ی دیگر می باشد. این به آن معنا است که آنچه قبلاٌ واقع شده ، نشانه ی خود را روی آنچه که در زمان حال و آینده اتفاق می افتد ، باقی می گذارد . کودکان در زمانی که از خردسالی به بزرگسالی می رسند، باید جنبه های کودکانه را کنار بگذارند. همچنین باید الگوهای جدید رفتاری و نگرشی را بیاموزند تا جانشین آن چیزهایی شود که ترک کرده اند.
به هرحال ، این مهم است که درک کنیم آنچه قبلاً واقع شده ، نشانه های خود را باقی گذاشته است و بر الگوهایِ نوینی از رفتارها و نگرش های فرد اثر می گذارد.
در طی هر مرحله ی انتقالی ، وضع و جایگاه فرد مبهم است. نوجوان در این زمان نه کودک و نه بزرگسال است. اگر مانند کودکان رفتار کند ، به او گفته می شود که به مانند سن خودش عمل کند و اگر سعی کند نظیر بزرگسالان عمل کند ، اغلب متهم می شود که برای شلوارهای کوتاه خود ، خیلی بزرگ شده و برای این تلاشی که انجام می دهد تا مثل بزرگترها عمل کند ، مورد سرزنش واقع می شود. از طرف دیگر ، موقعیت مبهم نوجوانان امروز ، این منفعت را برای آنها در بر دارد که فرصتی را به منظور آزمودن شیوه های مختلف زندگی به آنها می دهد تا آنها تصمیم بگیرند که چه الگوهای رفتاری ، ارزشی و نگرشی ، بهتر می توانند نیازهای آنان را تأمین نمایند.
۳ ? نوجوانی ، یک دوره ی تغییر است.
میزان تغییر در نگرش ها و رفتار در طی دوره ی نوجوانی با میزان تغییر در وضعیت بدنی برابر است و در طی سال های اولیه نوجوانی ، زمانی که تغییرات بدنی با سرعت انجام می شود ، تغییرات در نگرش ها و رفتار نیز با شتاب به وجود می آید و همچنان که تغییرات بدنی آرام به پیش می رود. به همان نسبت نگرش ها و رفتار نیز تغییر می یابند.
تقریباً پنج نوع تغییر وجود دارد که در طی دوره ی نوجوانی واقع می شود:
نخست آن که ، حیات عاطفی ( انفعالی ) توسعه می یابد. شدت آن به سرعت و میزان تغییرات بدنی و روانی بستگی دارد که در این زمان واقع می گردد. زیرا این تغییرات ، معمولاً در اوایل نوجوانی سریع تر اتفاق می افتد. توسعه ی حیات عاطفی معمولاً در آغاز نوجوانی بیشتر از انتهای نوجوانی مطرح می شود.
دوم این که ، سرعت تغییراتی که با رشد جنسی همراه است، نوجوانان را از خودشان و از استعدادها و علائقشان نامطمئن می سازد. آنها به شدت احساس بی ثباتی می کنند، احساسی که اغلب با تدابیر مبهمی که آنها از سوی معلمان و والدین دریافت می کنند، تشدید می شود.
سوم ، تغییراتی است که در بدن ، علائق و نقش هایی که در گروههای اجتماعی از آنان انتظار می رود ایفا نمایند، به وجود می آید و مسائل جدیدی را می آفریند. برای نوجوانان کم سن وسال ، این تغییرات بسیار زیاد است و کمتر از آنچه که قبلاً تصور می کردند قابل حل به نظر می رسد. قبل از این که آنها مسائلشان را حل کرده و به رضایت برسند ، با خودشان و مسائلشان درگیر خواهند بود.
چهارم ، همچنان که الگوهای علائق و رفتار تغییر می یابد، ارزش ها نیز متغیر خواهند بود . آنچه که در زمان کودکی برایشان مهم بود، اکنون که در آستانه ی بزرگسالی قرار دارند ، کمتر اهمیت پیدا می کند؛ به عنوان مثال ، برای بیشتر نوجوانان ، مسئله ی دوستانی که از همسالان هم تیپ و جذاب باشند ، مهمتر از تعداد زیادی دوست است که سنخیت روحی با او نداشته باشند. آنها اکنون به مسئله کیفیت ، بیشتر از کمیت، اهمیت می دهند.
پنجم این که ، بیشتر نوجوانان در مورد تغییرات ، حالتی متغیـّر دارند. زمانی درخواست و تقاضای استقلال دارند، ولی اغلب از مسئولیت هایی که همراه با استقلال و ارزیابی آنهاست ، هراس دارند.
۴ ? نوجوانی ، سنی مسئله آفرین است
گرچه هر سنی مسائل خاص خودش را دارد ، با این حال ، مسائل نوجوانان اغلب برای پسران و دختران به گونه ای است که آنها به سختی از عهده ی حلشان برمی آیند. دو دلیل برای این مسئله وجود دارد:
اول اینکه ، در سرتاسر دوره ی کودکی ، مسائل آنها بالاخره توسط والدین و معلمان حل می شود، در حالی که بسیاری از نوجوانان به دلیل بی تجربگی ، به تنهایی از عهده ی حل مسائلشان برنمی آیند.
دوم اینکه نوجوانان دوست دارند احساس کنند که افرادی مستقل و آزاد هستند . آنها درخواست ارائه راهی را دارند که خودشان بتوانند از عهده ی حل مسائل برآیند و کوشش هایی را که از جانب والدین و معلمان برای کمک به آنها ارائه می شود ، نمی پذیرند.
۵ ? نوجوانی ، زمان جستجوی هویت است
در سراسر سن گروه گراییِ اواخر کودکی ، انطباق با معیارهای گروه به مراتب بسیار مهمتر از فرد گرایی است. همچنان که قبلاٌ اشاره شد ، کودکان در لباس ، گفتار و رفتار علاقه مندند که تقریباً و در حد امکان شبیه افراد گروه باشند. هرگونه انحراف از معیار گروه به تهدید علیه تعلق به گروه شباهت دارد. در سال های اولیه نوجوانی ، تطابق با گروه هنوز برای دختران و پسران حائز اهمیت است. به تدریج آنها درصدد جستجوی هویت برمی آیند و تمایل چندانی به این که شبیه همسالان خود در گروه باشند، ندارند.
۶ ? نوجوانی ، سن هراس است
بسیاری از عقاید عمومی درباره نوجوانان، به شرح وضعیت آنها و ارزیابی هایی در این زمینه پرداخته است و متأسفانه تعدادی از آنها ، نظری منفی نسبت به نوجوانان می باشد. پذیرش قالب های فرهنگی در مورد نوجوانان ( ۱۳ تا ۱۹ ساله ها ) بسیاری از بزرگسالانی را که باید راهنمایی و حمایت از نوجوانان را عهده دار شوند به این مرحله هدایت کرده است که از چنین مسئولیتی در قبال نوجوانان بهراسند و در نگرش های خود نسبت به آنان و تدابیری که در رابطه با رفتار نوجوانان باید اتخاذ شود ، احساس همدلی نداشته باشند.
۷ ? نوجوانی ، زمانِ آرمان گرایی است
نوجوانان تمایل دارند که به زندگی از ورای عینک سایه و روشن نگاه کنند. آنها به خود و سایرین آن چنان می نگرند که دوست دارند بهتر از آنچه که هستند ، خود را باور کنند. این مطلب به ویژه در مورد آرزوهای نوجوان صادق است . این آرزوها در اوایل نوجوانی با توسعه ی عواطف همراه هستند. بیشتر حالات غیر واقعی آنان شامل رنجش زیاد ، آزار و ناکامی است و نوجوانان زمانی که احساس کنند دیگران آنها را دست کم می گیرند و یا به اهدافشان دست نمی یابند ، این حالات را از خود نشان می دهند.
با توسعه ی تجارب اجتماعی و شخصی و با افزایش قدرت تفکر عقلانی ، نوجوانان رشد یافته تر ، به خود ، خانواده ، دوستان و زندگی به طور کلی واقع بینانه تر می نگرند. در نتیجه آنها کمتر از ناامیدی و توهم معقول رنج می برند و نسبت به سالهایی که جوانتر بودند واقع گراتر می شوند. این یکی از موقعیت هایی است که آنها را در شادی های بیشتری که خاص نوجوانان رشد یافته تر است ، مشارکت می دهد.
۸ ? نوجوانی ، آستانه بزرگسالی است
همچنان که نوجوانان به بلوغ قانونی می رسند و می خواهند این باور را پیدا کنند که نزدیک بزرگسالان هستند . مثل آنها لباس می پوشند و مانند آنها عمل می کنند ولی با این حال تصور می کنند که اینها کافی نیست. بنابراین ، روی رفتارهایشان متمرکز می شوند تا بتوانند با بزرگسالان معاشرت نمایند. نوجوانان معتقدند که این رفتارها تصویری دلخواه از آنان را به وجود می آورد.