مجموعة ورام ؛ ج‏1 ؛ ص96

وَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص‏ الْمُؤْمِنُ‏ بَیْنَ‏ خَمْسِ‏ شَدَائِدَ مُؤْمِنٍ یَحْسُدُهُ وَ مُنَافِقٍ یُبْغِضُهُ وَ کَافِرٍ یُقَاتِلُهُ وَ شَیْطَانٍ یُضِلُّهُ وَ نَفْسٍ تُنَازِعُهُ فَبَیْنَ أَنَّ النَّفْسَ عَدُوٌّ مُنَازِعٌ یَجِبُ مُجَاهَدَتُهَا

مؤمن بین پنج شدت و سختی قرار دارد: مؤمنی که به او حسد می‌ورزد؛ منافقی که دشمن اوست؛ کفاری که با او می‌جنگد؛ شیطانی که او را گمراه می‌سازد، و نفس او که با وی نزاع می‌کند».


1. حسادت دیگران: حسد عبارت است از تمنای زوال نعمتی از برادر مسلمان خود که آن نعمت به صلاح او باشد و اگر تمنای زوال نعمت نکند، بلکه مثل آن را برای خود بخواهد، به آن غبطه می‌گویند و اگر زوال چیزی را از کسی خواهد که صلاح او نباشد، آن را غیرت گویند
نراقی، ملا احمد؛ معراج‌السعاده، قم، انتشارات قائم آل محمد، چاپ هفتم،ص362.
+++++++++++++++++++++++++++++++++

نشانه های حسود :

عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: قَالَ لُقْمَانُ لِابْنِهِ لِلْحَاسِدِ ثَلَاثُ عَلَامَاتٍ یَغْتَابُ إِذَا غَابَ وَ

یَتَمَلَّقُ إِذَا شَهِدَ وَ یَشْمَتُ بِالْمُصِیبَة (بحار الأنوار ج‏70 ص 251)


لقمان به پسرش گفت حسود سه نشانه دارد، هنگامى که در نزدت نباشد

غیبت می کند، و هنگامى که به نزد تو بیاید تملق می گوید، و هنگامى که

گرفتار مصیبت شوى شماتت می نماید
++++++++++++++++++++++++++
آثار حسد :  حسد فراغ قلب، صفاى نفس، خضوع و خشوع را از فرد حسود مى‌برد، اوقات گران‌بها و افکار او را مصروف در نقد و انتقاد از فرد مورد حسد مى‌کند، ناراحتى فکرى و گرفتارى شدید روحى ایجاد مى‌نماید، از توجه به انجام وظائف و فعالیت فرد در پیشرفت امور زندگی خود جلوگیرى مى‌کند
منسوب امام جعفر صادق علیه السلام+++++++++++++++++++++++++++++++

قَالَ الصَّادِقُ علیه السلام : (بحار الأنوار ج‏70 ص 255)

الْحَاسِدُ مُضِرٌّ بِنَفْسِهِ قَبْلَ أَنْ یُضِرَّ بِالْمَحْسُودِ کَإِبْلِیسَ أَوْرَثَ بِحَسَدِهِ لِنَفْسِهِ اللَّعْنَةَ وَ

 لِآدَمَ (ع) الِاجْتِبَاءَ وَ الْهُدَى وَ الرَّفْعَ إِلَى مَحَلِّ حَقَائِقِ الْعَهْدِ وَ الِاصْطِفَاءِ

حاسد قبل از اینکه به محسود زیان برساند به خود ضرر می رساند، مانند شیطان

که با حسادت خود به خویشتن زیان رسانید و خود را مستوجب لعن و نفرین کرد

و آدم را به مقام اجتباء و هدایت رسانید و موجب بلندى مقام و برگزیدگى او شد .

 

فَکُنْ مَحْسُوداً وَ لَا تَکُنْ حَاسِداً فَإِنَّ مِیزَانَ الْحَاسِدِ أَبَداً خَفِیفٌ بِثِقلِ مِیزَانِ الْمَحْسُودِ

اکنون اگر محسود باشى بهتر است از اینکه حاسد باشى زیرا میزان حاسد

همیشه سبک مى‏شود و میزان محسود سنگین مى‏گردد.

 

حافظ افتادگی از دست مده زان که حسود

عرض و مال و دل و دین در سر مغروری کرد.

 

وَ الرِّزْقُ مَقْسُومٌ فَمَا ذَا یَنْفَعُ حَسَدُ الْحَاسِدِ فَمَا یَضُرُّ الْمَحْسُودَ الْحَسَدُ

حالا که روزى بین مردم تقسیم شده است حسد چه سودى می دهد و محسود

چه زیانى خواهد دید.

+++++++++++++++++++++++++++++
وَإِن یَکَادُ الَّذِینَ کَفَرُوا لَیُزْلِقُونَکَ بِأَبْصَارِهِمْ لَمَّا سَمِعُوا الذِّکْرَ وَیَقُولُونَ إِنَّهُ لَمَجْنُونٌ [٦٨:٥١]

و کافران چون قرآن را شنیدند، نزدیک بود تو را با چشمانشان بلغزانند [و از پای درآورند] و می گویند: بی تردید او دیوانه است!

تفسیر : تـفسیر دیگرى براى این آیه به نظر مى رسد که شاید از تفسیرهاى بالا نزدیکتر باشد و آن اینکه قرآن مى خواهد تضاد عجیبى را که در میان گفته هاى دشمنان اسلام وجود داشت با این بیان ظاهر سازد و آن اینکه : آنها وقتى آیات قرآن را مى شنوند آنقدر مجذوب مى شوند و در برابر آن اعجاب مى کنند که مى خواهند تو را چشم بزنند (زیرا چشم زدن مـعـمـولا در بـرابـر امـورى اسـت کـه بـسـیـار اعـجـاب انـگـیـز مـى بـاشـد) امـا در عـیـن حال مى گویند: تو دیوانه اى ، و این راستى شگفت آور است ، دیوانه و پریشان گوئى کجا و این آیات اعجاب انگیز جذاب و پرنفوذ کجا؟.

نکته:  بـسیارى از مردم معتقدند در بعضى از چشمها اثر مخصوصى است که وقتى از روى اعجاب به چیزى بنگرند ممکن است آن را از بین ببرد، یا درهم بشکند، و اگر انسان است بیمار یا دیوانه کند.
ایـن مساءله از نظر عقلى امر محالى نیست ، چه اینکه بسیارى از دانشمندان امروز معتقدند در بـعـضـى از چـشـمـهـا نـیروى مغناطیسى خاصى نهفته شده که کارائى زیادى دارد، حتى با تـمـریـن و مـمـارسـت مـى تـوان آن را پـرورش داد، خـواب مـغـنـاطـیسى از طریق همین نیروى مغناطیسى چشمها است .
در دنـیـائى کـه (اشعه لیزر) که شعاعى است نامرئى مى تواند کارى کند که از هیچ سـلاح مخربى ساخته نیست پذیرش وجود نیروئى در بعضى از چشمها که از طریق امواج مخصوص در طرف مقابل اثر بگذارد چیز عجیبى نخواهد بود.

نهج البلاغه:  العـیـن حـق و الرقـى حـق : (چـشـم زخـم حـق اسـت و توسل به دعا براى دفع آن نیز حق است ).