النَّضْرُ عَنْ مُوسَى بْنِ بَکْرٍ عَنْ زُرَارَةَ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ ع قَالَ: عِدَّةُ الْمُتْعَةِ خَمْسٌ وَ أَرْبَعُونَ لَیْلَةً کَأَنِّی أَنْظُرُ إِلَى أَبِی جَعْفَرٍ یَعْقِدُ بِیَدِهِ خَمْسَةً وَ أَرْبَعِینَ یَوْماً فَإِذَا جَازَ الْأَجَلَ کَانَتْ فُرْقَةً بِغَیْرِ طَلَاقٍ فَإِذَا أَرَادَ أَنْ یَزْدَادَ فَلَا بُدَّ أَنْ یُصْدِقَهَا شَیْئاً قَلَّ أَوْ کَثُرَ فِی تَمَتُّعٍ أَوْ تَزْوِیجٍ غَیْرِ مُتْعَةٍ وَ لَا مِیرَاثَ بَیْنَهُمَا إِنْ مَاتَ أَحَدُهُمَا فِی ذَلِکَ الْأَجَلِ وَ لَهُ أَنْ یَتَمَتَّعَ‏ وَ لَهُ امْرَأَةٌ إِنْ شَاءَ وَ إِنْ کَانَ مُقِیماً فِی مِصْرِه‏


   امام باقر علیه السلام میفرمایند برای مردی که زن دارد حتی اگر در شهر خود باشد می تواند متعه کند

النوادر(للأشعری)، ص: 83

وسائل‏ الشیعه ، ج۲۱ ، ص۲۳ ، حدیث شماره ۲۶۴۲۵


سلام خدمت تمام دوستان عزیز و خوبم و عرض تبریک میلاد مسعود امام هشتم شیعیان خدمت شما دوستان عزیز و آرزوی سلامتی همه ی شما
اول بگم که امشب یا فرداقصد دارم یه پست کاملا طنز اگه برام برنامه ی خاصی پیش نیاد از خاطرات دوران طلبگی و حجره نشینی به مناسبت این عید سعید براتون بذارم ، که اگه دوست داشتین خوشحال میشم دقایقی لبخند رو به لبانتون بیارم.
واما مطلب امروز ،  قبل از اینکه برم سر اصل مطلب دلیل اینکه این روایت رو آوردم و قصد بحث پیرامونش رو دارم براتون میگم که سوال یه بنده خدا حدود یه سال پیش بود:
داخل ایستگاه مترو نشسته بودم که شخصی با ظاهر کاملا محترم و اتوکشیده، کنارم نشست ، حدس میزدم مثه بعضی از عزیزان با این ظاهر، که به روحانیت علاقه ی خاصی دارن و منتظرن یه روحانی گیر بیارن و با پرسیدن شبهات پی در پی از علت دو رکعتی بودن نماز صبح گرفته تا مسایل پیرامون نظام ، تمام درس هایی که از شبکه های ماهواره ای فرا گرفتن رو یک جا پس بدن ،این عزیز هم چنین قصدی داره، که دیدم با لحنی کاملا دل مرده و افسرده شروع به صحبت کرد. سلام و احوالپرسی کردیم و بحث شروع شد.
گویا شغل ایشون یکی از صنوف مربوط به نظام سلامت بود که به خاطر اینکه مبادا کسی از مخاطبین دلگیر بشه نمیگم کدوم صنف.
ایشون میگفت که تو شغلی که داره ، رابطه ی بین نامحرم ها خیلی عادی شده، حتی بین نامحرم هایی با شرایط خاص که بازم به خاطر اینکه خودم هم به ترویجش کمک نکنم نمیگم چه شرایطی ، فقط بدونین که مجازاتش در حد مرگه. خیلی صحبت های تکان دهنده ای میکرد ، مثلا اینکه دوستانش ایشون رو که خودش رو حفظ کرده و داخل حلقه ی گناه همکارانش نشده ، فردی احمق و متعصب و متحجر و عقب افتاده میدونن، برام میگفت که خیلی سخت داره زندگیشو ادامه میده ، خیلی سختشه که هر روز به شیطان نه بگه ، خیلی سختشه که هر روز پوزه ی شیطان رو به خاک بماله ، خیلی زجر میکشه که مجبوره برای کسب درآمد تو اون جمع حضور پیدا کنه ، که اگه نکنه کار دیگه ای بلد نیست و خرج زن و بچشو نمیتونه بده و صدها برابر به قول خودش مفسدش بیشتره .
اما اون چیزی که بیشتر از همه ایشون رو به فرموده ی خودشون حتی تا مرز بیماریهای جسمی هم کشیده بود ، چیزیه که بخاطرش روایت امشب رو براتون آوردم.
ایشون میفرمودن که مشکل اصلی زندگیشون اینه که با وجود تمام اون وسوسه های شیطان در محیط کار ، براش امکان برآورده کردن نیازش از طریق همسرش هم نیست ، خلاصه اینکه همسرشون دچار گویا سردمزاجی از نوعی هستن که راه درمانی هم نداره ، اینو میگم چون خودم اول ازهمه به ایشون گفتم که باید همسرتونو درمان کنین ولی ایشون که خودش تو این زمینه صاحب نظره و باوجود این به چند تا پزشک متخصص هم مراجعه کردن و جواب منفی شنیدن،گفت که راه درمانی نداره،
حالا شما یه لحظه خودتونو بذارین جای این شخص ، از یه طرف تمام وسایل گناه جلوش پهن شده ، از یه طرف نمیتونه تو اون محیط حاضر نشه ،(البته من پیشنهاد کردم که شغلشو عوض کنه ولی گویا هرگز حاضر به این کار نیست ایشون)از یه طرف هم راه رفع نیازشو از طریق صحیحش نداره ،
حالا ایشون از من راهکار میخواد که اسلام چه فکری برای ایشون کرده.
منهم که با افکارم در قسمت اول این پستها (ازدواج موقت 1) آشنا شدین ، مدام سعی داشتم ایشون رو به سمت همسرشون و رفع مشکل از طریق همسر سوق بدم، اما هرچی من میگفتم ایشون جواب میداد و مثل اینکه واقعا راهی برای حل موضوع از اون طریق وجود نداشت.
البته دقت کنین تمام این مشکلات بخاطر اینه که ایشون نمیخواسته تو گناه بیافته ، اگرنه که همه جوره از طرق غیر حلال میتونسته تامین بشه ، جوری که نه هزینه ای براش داشته و هیچ کس هم جز خودش و خدا از موضوع خبردار نمیشده ، بگذریم حدودا یه ده تایی مترو اومد و رفت و ما هنوز داشتیم صحبت میکردیم ، آخرسر که من همه ی راه های منتهی به منزل ایشون رو بن بست دیدم ، برخلاف میل باطنیم به ایشون راه حلال این مشکلش رو معرفی کردم ، که اصلا قصد صحبت راجع بهش رو ندارم
عزیزان و دوستای گرامی
موضوع خیلی پیچیده تر از اونه که عقل ناقص من بخواد با تمام محدودیتهاش راجع بهش موضع بگیره و در برابر ازدواج موقت نظر شخصیش رو اعمال بکنه .
متاسفانه تو جامعه ی ما این حلال الهی خیلی بد منظر و زشت شده
من از شما سوال میکنم ، مگه این روابط نامشروعی که تو دانشگاه های ما متاسفانه وجود داره(کسی نگه نیست که خودم 5 سال شاهدش بودم و برای اون شخصی که بگه نیست یه هلکوپتری میام) یه طرفش یه دختر خانم و یه طرفش یه آقاپسر نیست؟
آقا پسر که بعدها مثلا یه مهندس میشه و میره خواسگاری و احتملا اگه تو کارش موفق باشه شناسنامشم نگاه کنن ببینن سفیده صفحه ی ازدواجش ، راحت بهش دختر میدن و هیچ کس نمیپرسه قبلا چیکارا کردی .
ولی خدا نکنه که همون آقا پسر بفهمن که از راه حلال با یه خانمی ازدواج موقت کرده، بعید میدونم که کسی بهش دختر بده.
اما اون دختر خانمی که یه طرف رابطه ی غیر صحیح بوده ، به قول امروزیا اگه پدر مادرش بدونن که با یکی دوسته زیاد کاری به کارش نمیگیرن، و میذارن خوش بگذرونه ، ولی امان از روزی که اون دختر خانم بخواد دچار حرام نشه و از دهانش در بیاد که پدر مادر من میخام ازدواج مو....  هنوز "قتشو" نگفته چنان سیلی ای میخوره که تا چند نسلش دیگه به فکر برآوردن نیازهاشون از راه حلال نیافتن
عرضم تمام ، من فقط موضوعات رو یکم باز کردم ، نمیخام نتیجه گیری ای انجام بدم ، دوس دارم خودتون به این مطالب بیشتر فکر کنین ، آخه اگه جامعمون داره اشتباه یه جاهایی میره ، باید کم کم انداختش تو مسیر درست.
در آخر دعا کنیم که خدایا خودت این جامعه ی امام زمانی رو به مسیر صحیح باز گردان . الهی آمین